چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۱
نوید شاهد_ "شب حنظله‌ها" عنوان کتابی است که خاطرات داستانی روحانی شهید محمد مهدی آفرند، فرمانده دسته ویژه غواص؛ گردان 412 لشکر 41 ثارلله را روایت می‌کند، از این رو نوید شاهد تهران بزرگ به معرفی این کتاب پرداخته‌ که در ادامه می‌خوانید.

معرفی کتاب

به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، "شب حنظله‌ها" عنوان کتابی است که خاطرات داستانی روحانی شهید محمد مهدی آفرند، فرمانده دسته ویژه غواص؛ گردان 412 لشکر 41 ثارلله را روایت می‌کند، و نوید شاهد تهران بزرگ در ادامه به معرفی این کتاب پرداخته‌ که در ادامه می‌خوانید.

نوشتن از شهید سخت است. شهیدی که گل سرسبد و محبوب همه خانواده و اقوام و دوستانش بود. روحیه حمایت از مظلوم و ظلم ستیزی او در دوران قبل از انقلاب از او یک مبارز چریک ساخته بود. با اینکه نوجوانی 12ساله بود اما در مبارزات مسلحانه شرکت می‌کرد. بسیار فعال و مهربان بود. همیشه تند تند راه می‌رفت، هیچ وقت بیکار نبود. تا فرصتی می‌یافت به اقوام و خویشان مخصوصا مسن‌ترها سر می‌زد و صله رحم می‌کرد. نمی‌نشست که برایش شیرینی و میوه بیاورند، بلند می‌شد و کارهای مانده بر زمین را با علاقه انجام می داد.

مهمترین ویژگی روحانی شهید محمّدمهدی آفرند اخلاصش بود. هیچ یک از اقوام و حتی خواهران و برادران او نمی‌دانستند که او در جبهه چه کاره است! نمی‌دانستند او فرمانده دستۀ ویژه خط‌شکن غوّاص است. اصلا نمی‌دانستند او شنا بلد است! هیچ گاه از تمرین‌های طاقت فرسا نمی گفت.

 

بخشی از دل‌نوشته‌های شهید:

 

«غرابت صفت لاینفّک بسیجی است و حتی می‌توان گفت که جزو ذات اوست. تا بسیجی است این کوه و دشت و زمین و زمان شاهد غربت او هستند. آری اینان از همه چیز کناره گرفتند تا بلکه صدای دل نواز معشوق خود را بشنوند که بگوید بیا، بیا پیش خودم ، بیا و تو قبولی.


خدایا غربت اینها به حدی است که حتی جسد آنها هم غریبانه در میانه دشت رها می‌شود و زیر این آفتاب سوزان می‌ماند. تا بلکه تو راضی شوی . اینان آرزو دارند که جسدشان بماند تا بلکه محبوب دلشان اباعبدالله الحسین علیه السلام سرشان را در دامن بگیرد.
آری اینان به عشق حسین که چون حسین عاشق الله است به جبهه می‌آیند و جان را که عزیزترین چیز در نزد خودشان است، تقدیم می‌کنند.

وجه تسمیه و راز نام گذاری کتاب :
چند دقیقه‌ای برای بچه‌ها سخنرانی کرد و در پایان روضه حضرت زهرا سلام الله علیها را خواند. همه اشک می‌ریختند، خودش از همه بیشتر. شروع کرد به سینه زدن و نوحه خواندن: « چه زیباست شهادت ، چه زیباست شهادت، شهادت شیرین است. »
آخر سخنانش گفت: « بچه‌ها امشب، شب حنظله‌ها ست، امشب خیلی از حنظله‌ها(تازه داماد‌ها) شهید می‌شن! »
یکی از بچه‌ها پرسید: « منظورت چیه؟! کدوم یکی از بچه‌ها شهید می‌شن؟ »


با دست اشاره کرد سمت یکی ، یکی و گفت: « تو شهید می‌شی! ... تو و تو شهید می‌شید! ... »


یکی از بچه‌ها سرش را نزدیک گوش محمّدمهدی برد و پرسید: « خودت چی؟! خودت هم حنظله هستی. »


لبخندی شیرین زد: « خودم هم امشب شهید می‌شم. »

کتاب "شب حنظله‌ها" با قطع رقعی و جلدی نرم در 256 صفحه در سال 1399 و با بهاء 30 هزار تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده